Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش قدس آنلاین، چندی پیش خبری از ساختِ سریالی درباره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر شد.  چراغِ اول ساخت مجموعه نمایشی برای سردار قاسم سلیمانی را مؤسسه اندیشه شهید آوینی روشن کرد. مؤسسه‌ای که کارهای مؤثری همچون مجموعه مستندهای «خارج از دید» به کارگردانی مهدی نقویان و یا سریال پرطرفدار «گاندو» را در کارنامه خودش دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مسئولیت اولین سریال مربوط به حاج قاسم هم به این مؤسسه واگذار شده است.

سریالی که تهیه‌کننده‌اش حامد عنقا بود و آن روزها از حمید زرگرنژاد به عنوان کارگردان یاد کردند. حالا نامِ سیروس مقدم را رسماً مؤسسه اندیشه شهید آوینی اعلام می‌کند. کارگردانی که مدت‌ها است از تلویزیون فاصله گرفته و بعد از فصل ششم «پایتخت» کاری برای تلویزیون نساخته است.

او در ضیافت افطار رئیس رسانه ملّی حضور پیدا کرد و در مراسم ترحیم نادر طالب‌زاده هم خبر از کار جدیدی می‌داد. شاید بسیاری از رسانه‌ای‌ها بر این باور بودند که سیروس مقدم می‌خواهد فصل هفتم «پایتخت» را شروع کند و یا به سراغِ همان سریالِ ماورایی که نویدش را داده بود، برود. اما امروز با این خبر مواجه شدیم که البته گمانه‌زنی‌هایش خیلی زودتر شروع شده بود. 

اما چرا سیروس مقدم برای ساختِ این سریال انتخاب خوبی است؟

در قدمِ اول انگیزه ساخت کاری برای حاج قاسم را دارد. چرا که وقتی با او صحبت می‌کنیم هنوز هم می‌گوید برای ساخت فصل پنجم «پایتخت» مدیون حاج قاسم هستیم. او بارها این نکته را یادآور شده است: "اگر حاج قاسم نبود هیچ‌وقت پایتخت ۵ با آن تأثیرگذاری مسائل داعش ساخته نمی‌شد و فقط تدبیر شخص حاج قاسم بود که این اتفاق افتاد."

در قدمِ بعدی سریال‌سازی را بسیار خوب می‌شناسد و در طول این سال‌ها کارهای متنوعِ او نشان می‌دهد می‌توانیم منتظر یک کار خوب و با کیفیت و پخته‌‍‌ای از او باشیم. «مقدم» می‌داند قابِ تلویزیون را به خوبی می‌شناسد و از طرفی با «میکائیل»  و چند کار پلیسی دیگر نشان داده فضای اکشن و جنایی و ماجراجویی را می‌شناسد و از طرفی با فصل پنجم «پایتخت» هم نشان داد از فضایِ بیگ پروداکشن دور و با لوکیشن‌های عجیب بیگانه نیست. 

از همه این نکات مهمتر، سیروس مقدم انگیزه دو چندان برای ارائه یک کار متفاوت دارد. چون در «جزیره» آخرین اثر او ردِ پایی از پختگیِ کارگردان نام‌آشنای تلویزیون نبود و حالا او در کنار حامد عنقا نویسنده و تهیه‌کننده‌ای که کارهای خوبی در کارنامه‌اش دیده می‌شود نویدِ یک کار با کیفیت برای حاج قاسم سلیمانی را می‌دهند. 

اما جزئیاتی از این سریال؟

پیگیری‌ها  نشان می‌دهد این سریال در لوکیشن‌های مختلفی همچون تهران، کرمان و کشورهای منطقه، این سریال تصویربرداری می‌شود. این سریال «ترور» نام دارد و قرار نیست به زندگی حاج قاسم بپردازد بلکه اهمیت ایفای نقش منطقه‌ای سردار را به نمایش درمی‌آورد. احتمالاً این مینی سریال، برای سالگرد حاج قاسم سلیمانی آماده پخش شود.

پروژه‌ای که قرار است ساختار آن به گونه‌ای باشد که بُعدِ بین‌المللی پیدا کند. داستانِ آن از خارج از کشور شروع می‌شود و قرار است بازیگران بسیاری در جلویِ دوربین این سریال قرار بگیرند و احتمالاً در هفته‌های آتی جزئیات بیشتری از نامِ این هنرمندان بیرون خواهد آمد.

یکی از نقش‌هایی که خیلی برای مخاطبان اهمیت دارد نقش سردار سلیمانی است. اما انگار قرار نیست در این مجموعه که به زندگی حاج قاسم پرداخته نمی‌شود کاراکتری هم به عنوان کاراکتر «قاسم» وجود داشته باشد. یعنی در واقع کسی به عنوان بازیگر نقش سردار سلیمانی گریم نخواهد شد. 

قرار بود به عملیات آزادسازی کرکوک و ماجرای حضور شبانه حاج قاسم سلیمانی در اربیل کردستان عراق پرداخته شود؛ قراری که سیمافیلم گذاشته بود و معلوم نیست چرا به سرانجام نرسید. اما مؤسسه اندیشه شهید آوینی سریالی را جلوی دوربین خواهد برد که به جایگاه منطقه‌ای حاج قاسم می‌پردازد.  به نظر می‌رسد مجموعه‌ها و سازمان‌های دیگر نیز می‌توانند پس از قبول کوتاهی‌ها، هرچه زودتر به فکرِ نمایشِ قهرمانان‌مان باشند نه اینکه کاری بسازند آن‌قدر غیرجذاب و نادرست نسبت به روایات موجود از اتفاقات مربوط شخصیت و قهرمان تاریخی و ملّی، که نتوانیم نامی از آن کار ببریم. از طرفی آن‌قدر حواشی پیرامونِ آن کار ضعیف را می‌گیرد که هر فیلمسازی به خودش جرأت نمی‌دهد واردِ عرصه ساخت فیلم‌ و سریال برای شهدا و قهرمانان تاریخی و ملّی شود. 

یکی از نکات دیگری که می‌توان در این خبر ابتداییِ سریال شهید قاسم سلیمانی به دست آورد، پرداختِ موضوعی به حاج قاسم است نه به صورت پرتره! چون در میانِ این گزارش آمده که قرار نیست به زندگی شهید سلیمانی پرداخته شود. همان‌طور که امثالِ محمدحسین لطیفی کارگردان سینما و تلویزیون درباره ساختن کاری درباره حاج قاسم این‌طور گفت: اگر می‌خواهند کاری درباره حاج قاسم سلیمانی بسازند باید خیلی پژوهش‌شده و درست قدم بردارند یا  قصه درباره دیگرانی باشد که درباره او می‌گویند یا کاری می‌کنند. قصه باید از ایشان دور باشد نه مثل فیلم‌هایی چون گاندی که شخص محور روایت قرار گرفته است.

یکی از نکات دیگر توجه سازندگان سریال به توصیف رهبر انقلاب و انتخاب سوژه جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی سردار سلیمانی  و تلاش چند باره دشمنان برای به شهادت رساندن «حاج قاسم» بوده است. چرا که رهبر انقلاب فرموده‌اند: «حاج قاسم ۱۰۰ بار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا و انجام وظیفه و جهاد فی‌سبیل‌الله از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف این و آن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت.»

یکی از نکاتی که بسیاری از هنرمندان و کارشناسان به آن توصیه‌ کردند این است که کار ساخت سریال و فیلم برای حاج قاسم به جوانان کاربلد و توانمند واگذار شود نه کارگردانان مشهور! سازندگانی که ثابت کرده‌اند اگر به آنها میدان داده شود، می‌توانند آثارِ خوبی از خودشان به جای بگذارند. همچنان که در سینما و تلویزیون کارهای خوبی دیده‌ایم که به واسطه سپردن کار به این جوانانِ‌ مستعد کارهای خوبی از آب درآمده‌اند.

مشکلی که در سینما و تلویزیون وجود دارد، معرفی قهرمانان و حتی ضدقهرمانان است؛ روایت‌ها جهان‌شمول و جامع نیستند و تهیه‌کنندگان و فیلمسازانی بر سر کار می‌آیند که بیش از تأثیرگذاری، مخاطب را درگیرِ نگاه کاریکاتوری خودشان می‌کنند. در صورتی که اولین سریال یا فیلم نمایشی نامطلوب از قهرمان یا حتی ضدقهرمان باعث می‌شود معرفی نادرستی از آن شخصیت به جامعه انتقال پیدا کند. 

به تعبیر بسیاری از کارشناسان همچون سعید مستغاثی، تلویزیون باید بیش از هر چیز تحقیق و پژوهش و انتخاب تهیه‌کننده و کارگردان را برای ساخت سریال درباره زمانه بزرگان تاریخ و سرداران جنگ جدی بگیرد، خصوصاً شخصیت بزرگی همچون "سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی"؛ زیرا بارها شاهد آن بوده‌ایم که کارهایی ساخته شده‌اند و یا در دستور کار قرار گرفته‌اند که در نمایشِ قهرمان و یا ضدقهرمان در آن اثر، جامعه دچار سوءتفاهم شده است، زیرا عدم اشراف مناسب کارگردان و تهیه‌کننده باعث شده جزئیات و نکات ریز زندگی آن قهرمان یا خیانت‌های ضدقهرمان کماکان پنهان بماند.

همچنین امیدواریم قبل از اینکه "حاج قاسم" و البته حاج قاسم‌ها را دیگر کشورها به گونه‌ای تحریف‌آمیز بسازند و جامعه را دچار تشویش اذهان و باور قرار دهند، ما تولید این آثار نمایشی را در دستور کارمان قرار داده باشیم. اگر به جای  برخی از کارهایی که می‌توانند به زمانِ دیگری موکول شوند این کارها را هرچه زودتر جلوی دوربین ببریم بیشتر به کارِ نسل نوجوان و جوان ما می‌آید. 

اصلِ ماجرای نگرانی حاج قاسم برای نجات قهرمانان سریال «پایتخت» چه بود؟

 در فصل پنجم، خانواده نقی‌معمولی از معضلات زندگی، به ترکیه، ماجرای بالن و حادثه سوریه و داعش رسیدند. دفاع از ناموس و وطن دستاورد بزرگی بود که از دل قهرمان داستان "پایتخت" به مردم منتقل شد.

مردم این سریال را می‌دیدند و سکانس‌ها به گرفتار شدن خانواده نقی‌معمولی در چنگال داعشی‌ها می‌رسید؛ قهرمان‌ داستان یعنی نقی‌معمولی با جنبه‌های نمایشی که البته در واقعیت، حقیقت دارد با استعانت از خدا و دفاع در برابر داعشی‌های داستان، خانواده‌اش را نجات می‌دهد.

این همان نگرانی بود که سردار قاسم سلیمانی در خصوص ساخت سریال "پایتخت"۵ داشت که انتهای قصه چه می‌شود. سیروس مقدم فارغ از نکات دیگر در آن دیدار با حاج قاسم، می‌گوید که خانواده نقی با رشادت و جانفشانی، خودشان را از مهلکه جنگ نجات می‌دهند و در نهایت بالگرد سوری این خانواده را از مخمصه نجات می‌دهد.

سیروس مقدم از آن دیدار صبح زود با حاج قاسم گفت که از فهوای کلامش متوجه شدم پایتخت‌های دیگر را هم دیده است. در آن جلسه نظراتی داشتند که به حق هم درست بود؛ ضمن اینکه به ما مشاورانی برای کار معرفی کردند و فقط نگران پایان قصه بودند که قهرمانان نجات پیدا کنند. جالب است بدانید که در نهایت سادگی و عطوفت برخورد می‌کرد که با این ویژگی‌ها تأثیر زیادی روی مخاطب خود داشتند. واقعاً نظرات بسیار مثبت و سازنده‌ای راجع به "پایتخت" داشتند چه در مرحله فیلمنامه و چه در مرحله‌ای که قرار بود ساخته شود. جزو لحظات فراموش نشدنی زندگی‌ام بود.

وی در خصوص خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی گفت: به‌دلیل مشغله ساخت سریال "پایتخت"۶ تا دیروقت کار می‌کردیم صبح دیروقت از خواب بیدار شدم.  اولین خبری که از تلویزیون شنیدیم این خبر تلخ بود؛ بسیار شوکه شدم و در سریال امام علی(ع) اگر خاطرتان باشد جمله‌ای است که وقتی خبر شهادت مالک را می آورند و می‌گوید مالک هم مرد، طرف مقابل می‌گوید با مرگ مالک تازه باورم می‌شود که مرگ هم وجود دارد. این خبر اینقدر باورنکردنی نابه‌هنگام و متأثرکننده بود که تأثیر عجیب و غریبی گذاشته است و هنوز نمی‌شود این خبر را باور کرد.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: سریال ترور سیروس مقدم حاج قاسم سليماني حاج قاسم سلیمانی حاج قاسم ساخت سریال سیروس مقدم تهیه کننده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۴۳۷۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End

جنگ جهانی اول – که با عنوان جنگ بزرگ (Great War) نیز شناخته می شود – در سال ۱۹۱۴ پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان آغاز شد و تا سال ۱۹۱۸ ادامه داشت.

به گزارش روزیاتو، جنگ جهانی اول نیروهای قدرت مرکزی یا متحدین (اتریش- مجارستان، بلغارستان، آلمان و امپراطوری عثمانی) را در مقابل نیروهای متفقین (بریتانیا، کانادا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، رومانی، روسیه و بعداً ایالات متحده) قرار داد.

به لطف پیشرفت در فناوری نظامی و تکیه بر جنگ خندقی و هوایی، جنگ جهانی اول دارای سطوح بسیار بالایی از خونریزی و تخریب زیرساخت ها بود. نیروهای متفقین در نهایت پیروز شدند، اما بیش از ۱۶ میلیون نفر تا زمان شروع آتش بس، در این نبرد خونبار جان خود را از دست دادند.

امروزه صدها فیلم برای هرکسی که می‌خواهد درباره ستیزه جویی ها و خشونت های بی‌معنای این جنگ بزرگ بیشتر بداند وجود دارد. با این حال، سریال های تلویزیونی همیشه گزینه بهتری برای کسانی هستند که می خواهند زمان بیشتری را با شخصیت های در این فضای هولناک بگذرانند.

چه داستان‌های تخیلی که از جنگ به عنوان پس‌زمینه استفاده می‌کنند یا داستان‌های واقعی در مورد سربازان، غیرنظامیان و رهبرانی که در روند این درگیری مشارکت داشتند، این سریال ها روی صفحه کوچک، اطلاعات، درام یا اکشن کافی برای رضایت هر جنگ‌دوستی را ارائه می‌دهند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین سریال های جنگی در مورد جنگ جهانی اول آشنا کنیم.

۱۰- The Monocled Mutineer (1986)

بر اساس کتابی به همین نام از ویلیام آلیسون و جان فرلی، سریال The Monocled Mutineer شورش اتاپلس در سال ۱۹۱۷ را پوشش می دهد که در آن سربازان جوان در اتاپلس- یک انبار کلیدی و ایستگاه ترانزیت نیروی اعزامی بریتانیا در فرانسه – به دلیل آزارها و بی رحمی هایی که علیه شان صورت گرفته بود، در مقابل مافوق های خود دست به شورش زدند. این سریال در ابتدای پخش جنجال‌های زیادی به پا کرد و رسانه‌های راست‌گرای بریتانیایی تهیه‌کنندگان آن را به تعصب چپ‌گرایانه متهم کردند.

این سریال جنگی در چندین مورد اغراق می کند، اما این رویکرد به جای آسیب رساندن به سریال، کیفیت آن را افزایش می دهد. به عنوان مثال، گفته می شود که رهبر شورشیان سربازی به نام پرسی توپلیس (پل مک گان) است. او به اندازه قهرمانان نظامی خونسرد و شجاع است.

او عینک یک چشمی می پوشد و مانند اسکندر مقدونی صحبت می کند. او حتی موفق می‌شود فرار کند و از مجازاتی که همرزمانش در نهایت با آن مواجه می‌شوند، اجتناب می کند. با این حال، توپلیس واقعی هرگز در این شورش شرکت نداشت.

گزارش‌های تاریخی مختلف تأیید کرده‌اند که واحد نظامی توپلیس هنگام وقوع شورش اتاپلس در مسیر رفتن به هند بود. با این حال، در حالی که مطبوعات و دولت تاچر خشمگین بودند، همه به عالی بودن سریال The Monocled Mutineer اذعان داشتند. این سریال تاریخی نامزد ۹ جایزه بفتا شد و بیش از ۱۰ میلیون نفر آن را تماشا کردند.

۹- Women at War (2022)

میم‌های مربوط به جنگ که فمینیست‌ها را هدف قرار می‌دهند، همیشه به این نکته اشاره می‌کنند که زنان در طول دو جنگ جهانی زندگی نسبتاً راحت (یا دستکم راحت تری نسبت به مردان) داشتند، زیرا مجبور نبودند در سنگرها و خندق ها حضور داشته و بجنگند. اما سریال Women at War ثابت می کند که اینطور نبوده است.

این سریال فرانسوی-بلژیکی دارای چهار شخصیت اصلی است. یکی اگنس (ژولی دو بونا)، راهبه ای قوی و سردسته راهبه های صومعه ای است که به عنوان یک بیمارستان موقت عمل می کند. مارگریت (آدری فلورو)، یک روسپی فرانسوی؛ سوزان (کامیل لو)، یک پرستار طرفدار حق سقط جنین برای زنان و کارولین (سوفیا اسیدی) که کارخانه کامیون سازی شوهرش را مدیریت می کند، در حالی که شوهرش در میدان جنگ حضور دارد. این چهار زن با چالش های مختلف مرتبط با مردسالاری روبرو هستند و مسیر زندگی آن ها اغلب با هم درگیر می شود.

طرفداران داستان های جنگی با حضور زنان در نقش های اصلی، از سریال زنان در جنگ لذت خواهند برد، زیرا شخصیت های اصلی بسیار متعهد هستند در حالی که سعی می کنند بر مشکلات خود فائق آیند.

برای سوزان، شهروندان زخمی تنها نگرانی او نیستند. یک کارآگاه پاریسی نیز در داستان است که مصمم است او را بکشد، از این رو داستان او شبیه یک شخصیت فراری روایت می شود. از طریق شخصیت او، بحث طرفداری از حق سقط جنین و حق زندگی نیز مورد بحث قرار می گیرد.

داستان مارگریت، از سوی دیگر، پیچیدگی های روابط کارفرما و کارمند را برجسته می کند. با پیشرفت داستان مشخص می شود که او با صاحب یک روسپی خانه درگیری دارد و همه چیز اغلب از کنترل خارج می شود.

مادر اگنس نیز مشکلات بزرگتری دارد، زیرا باید راهی برای خلاص شدن از شر کشیشی که از کارآموزان جوان سوء استفاده جنسی می کند، بیابد. علاوه بر این، او پس از دلبستگی به یکی از بیمارانش، خود را دچار تعارض می‌ بیند، با این حال او عهد تجرد به عنوان یک راهبه را پذیرفته است.

سپس به کارولین می رسیم که برادر شوهرش فکر می کند یک زن نباید مسئول یک کارخانه خودروسازی باشد، بنابراین برای کنترل این کارخانه با او درگیر می شود. طرفداران اکشن نگران نباشند زیرا این سریال فقط یک درام خالص نیست. چند سکانس نبرد احساسی در سریال وجود دارد، به ویژه یکی که در آن آلمانی ها از گاز علیه سربازان فرانسوی استفاده می کنند. اثرات این حمله شیمیایی آنقدر بد است که پزشکان در مورد راه های درمان آسیب دیدگان هیچ گزینه و ایده ای ندارند.

۸- Gallipoli (2015)

طرز فکر جوانان در اوایل قرن بیستم ممکن است نسل کنونی را که آرامش و امنیت را ترجیح می دهند، گیج کند. در آن زمان، نوجوانان آرزوی جنگیدن برای کشورشان را داشتند، بنابراین با رضایت و شادی در ارتش ثبت نام می کردند. شخصیت تونی (کودی اسمیت-مک فی) در سریال گالیپولی چنین شخصیت جوانی است.

علیرغم اینکه این جوان ۱۷ ساله به سن قانونی نرسیده است، مدارک لازم را جعل می کند تا بتواند در نبرد در شبه جزیره گالیپولی به برادر بزرگ ترش بپیوندد. او به زودی از واقعیت های ترسناک و خشن جنگ آگاه می شود.

گالیپولی سریالی درباره اتفاقات غیرمنتظره است. این سریال نشان می دهد که وقتی گلوله ها به پرواز در نمی آیند چه اتفاقی می افتد و از این رو جنبه انسانی افراد حاضر در جنگ را به تصویر می کشد. بنابراین بینندگان می‌توانند منتظر شوخی‌هایی درباره باد معده و لحظات غیرعادی باشند که در آن طرف‌های متخاصم لحظاتی را برای تخلیه کردن اجساد مردگان از جنگ دست می کشند، در حالی که بر سر یکدیگر فریاد می زنند.

به دلیل این رویکرد، این سریال مانند یک سخنرانی در مورد تاریخ نیز جلوه می کند. زمانی که تیتراژ پایانی قسمت آخر بالا می رود، هر بیننده ای دانش دایره المعارفی و قابل توجهی در مورد کارزار نظامی گالیپولی در سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ خواهد داشت و اینکه چگونه این نبرد به شکل گیری هویت ملی نیوزیلند و استرالیا کمک کرد.

۷- The Fall of the Empire (2005)

باور عمومی بر این است که اگر کشورهای درگیر جاسوسان بهتری داشتند، جنگ جهانی اول می توانست تلفات کمتری داشته باشد. بریتانیکا این موضوع را به صراحت بیان کرده و تصریح می کند که این درگیری “اغلب در نگاه به گذشته به عنوان یک شکست غم انگیز اطلاعاتی ذکر می شود.”

در آغاز جنگ، بیشتر کشورها شبکه‌های جاسوسی قوی را که اکنون دارند، نداشتند، و سریال The Fall of the Empire به بررسی وضعیت روسیه در آن دوران می‌پردازد. وقایع این سریال از نگاه یک افسر ضد جاسوسی روسی به نام سرگئی پاولوویچ کوستین (الکساندر بالوف) روایت می شود، جایی که او در تلاش است تا از منابع محدود خود حداکثر استفاده را ببرد، در حالی که از حلقه های بوروکراسی او را درمانده کرده است.

سریال The Fall of the Empire همان کاری را می کند که اکثر سریال های جاسوسی خوب انجام می دهند. دیالوگ های جاسوسی استانداردی در این سریال وجود دارد مانند “اتاق را تمیز کنید!”، “سوژه خنثی شده است”، “شما تصویر دارید؟”، “دارایی لو رفته است”، و “ما باید این را مهار کنیم.”

مهمتر از همه، این سریال به همه یادآوری می کند که جنگ چیزی بیشتر از جنگیدن و دستور دادن است. به طور کلی، در اینجا واقعیت و داستان به زیبایی ترکیب شده اند. هیچ‌کدام از شخصیت‌های اصلی در واقعیت وجود نداشته اند، اما شخصیت‌های مکملی مانند لاور کورنیلوف و نادژدا کروپسکایا همگی بیش از یک قرن پیش در زمان جنگ جهانی اول وجود واقعی داشته اند.

۶- ۳۷ Days (2014)

سریال «۳۷ روز» در واقع اشاره به مدت زمانی است که پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند اتریش طول کشید تا بریتانیا به آلمان اعلان جنگ کند. ورود بریتانیا به طور رسمی شروع جنگ را مشخص کرد و سریال ۳۷ Days به بررسی آنچه در طول سه هفته قبل از این تصمیم‌ مهم رخ داده است، می‌پردازد.

بنابراین، این سریال بینندگان را از وحشت میدان نبرد دور می‌کند و آن‌ها را به اتاق‌های اعضای کابینه دولت بریتانیا می‌برد، جایی که سیاستمداران و ژنرال‌های جنگ‌افروز استراتژی‌های خود را طراحی کرده و بهترین راه را برای نشان دادن قدرت نظامی خود پیدا می‌کنند.

چیزی که بلافاصله با تماشای ۳۷ Days مشخص می شود این است که در وقوع جنگ جهانی اول چیزی بیش از قتل یک آرشیدوک وجود داشت. ناسیونالیسم، امپریالیسم و ​​انواع دیگر «ایسم ها» به هر طریقی به وقوع جنگ کمک کردند. بیشتر شبیه یک درگیری لفظی و دیس زدن در دنیای رپ بوده است.

بریتانیا خواهان این جنگ نبود و وزیر خارجه وقت، سر ادوارد گری سعی کرد تا حد امکان با روند دیپلماتیک با این مسئله روبرو شود. با این حال، یک ترانه “دیس” توسط دشمن ضبط شده بود، و بریتانیایی ها نیز باید به آن پاسخ می دادند. بنابراین، در اینجا با سریالی مواجه خواهید بود که احتمالاً طرفداران فیلم‌های تریلر سیاسی را راضی می‌کند، همانطور که دوستداران تاریخ را خرسند خواهد کرد. هر قسمت که می گذرد، به مخاطب یادآوری می شود که چند روز تا شروع جنگ باقی مانده است.

۵- Wings (1977-1978)

نباید این سریال با فیلمی برنده بهترین فیلم اسکار در سال ۱۹۲۷ به همین نام اشتباه گرفت. سریال Wings مسیر کاری شهروندی بریتانیایی به نام آلن فارمر را دنبال می کند، روایتی که از روزهای فعالیتش به عنوان آهنگر شروع می شود و تا دوران خدمتش به عنوان خلبان جنگنده در طول جنگ جهانی اول ادامه می یابد.

همچنین فارمر دوستی دارد که هیچ کس آرزوی داشتنش را ندارد. این مرد بی وفا به نام گیلیون به محض اینکه اخباری غیرواقعی در مورد مرگ این خلبان پخش می شود، به دوست دختر فارمر نزدیک شده و با او وارد رابطه می شود. عموم مردم تمایل دارند تصور کنند که هر بخش نظامی با دیگر بخش ها هماهنگ هستند، اما هرگز اینطور نیست.

سریال Wings فاش می کند که خلبانان به دلیل تحصیلات عالیه و حقوق بالاتر، همیشه به چشم تحقیر به سربازان داخل سنگرها نگاه می کردند. به این ترتیب، فارمر با وجود اینکه مانند دیگر خلبانان همرزمش بدجنس نیست، با خشم و تحقیر افسران ارشدتر مواجه می‌شود.

شاید به دلیل بودجه محدود، سکانس های پرواز در سطح Top Gun نیستند، اما بعید است بینندگان از این موضوع عصبانی شوند. هر نقصی که این سریال در زمینه نبردهای تن به تن هوایی رضایت بخش دارد، در حوزه داستان و دیالوگ جبران می شود.

۴- ۱۹۱۵ (۱۹۸۲)

بر اساس رمان راجر مک‌دونالد به نام ۱۹۱۵: A Novel of Gallipoli، سریال ۱۹۱۵، داستانی در مورد بلوغ است که سرگذشت دو نوجوان به نام های والتر (اسکات مک گرگور) و بیلی (اسکات برگس) را دنبال می‌کند که از نوجوانان لجباز روستاهای استرالیا به سربازانی سرخورده تبدیل می‌شوند، بعد از اینکه به عنوان اولین نیروی امپراتوری استرالیا (AIF) در جنگ جهانی اول شرکت می کنند.

مانند بسیاری از جوانان دیگر در آن زمان، آنها برای به جنگ رفتن ثبت نام می کنند و معتقدند که این یک تجربه لذت بخش است که با شوخی، دشمن کُشی و هیجان همراه خواهد بود، اما متوجه می شوند که میدان جنگ شکل دیگری از جهنم است.

سکانس‌های نبرد در سریال جنگی ۱۹۱۵ چیزی است که بینندگان قبلاً ندیده‌اند. داستانی که قبل از رفتن این دو مرد به جنگ روایت می شود، چیزی است که این سریال را به یکی از بهترین ها در ژانر خود تبدیل می کند. قبل از اینکه بیلی بتواند با اسلحه اش شلیک کند، نشان داده می شود که او پسر جوانی با شخصیت زن باره گی است که دخترهای زیادی را دور خود جمع می کند. او حال و هوای یک پسر بد را داشته و آنقدر جذاب است که هم زنان مجرد و هم زن متاهل به او پیشنهاد رابطه می دهند.

از طرف دیگر، والتر مودب تر و خجالتی تر است، اما این مانع از دوست شدن این نمی شود. در حالی که این سریال به ماجرای دوستی شخصیت های اصلی می پردازد، بینندگان با فیلمبرداری خیزه کننده ای همراه با مناظر زیبا روبرو می شوند.

سکانس هایی از میخانه‌ها، ایستگاه‌های راه‌آهن، و مزرعه‌های بزرگ… و خیلی مناظره خیره کننده دیگر در این سریال وجود دارد که نشان می دهند زندگی در دنیای بدون جنگ چقدر زیباست (و باید باشد).

۳- Parade’s End (2012)

سال‌ها قبل از اینکه بندیکت کامبربچ پورتال‌هایی را به سوی جهان های چندگانه باز کند و مرد عنکبوتی را به باد تمسخر بگیرد، او اشراف زاده ای بریتانیایی به نام کریستوفر تیتجنز در سریال Parade’s End بود. در این سریال، دردسرهای این استاد آمار دولتی دقیقاً مربوط به جنگ نیست.

او یک همسر خیانتکار دارد و اتفاقاً عاشق یک زن جوان مدافع حق رأی زنان نیز شده است. در حالی که او مشغول فکر کردن و تصمیم گیری برای مدیریت اتفاقات اخیر زندگی اش است، وحشت جنگ جهانی اول از راه می رسد.

تیم گودمن در نقد خود برای هالیوود ریپورتر ، از این سریال به عنوان «نسخه خاص تر دانتون ابی» یاد می کند، زیرا «کمتر آبکی است». این تعاریف از سریال فوق ماندگار شده و بسیاری از منتقدان آن را با یکی از بهترین سریال ها در مورد دهه ۲۰ مقایسه می‌کنند.

مطمئناً، Parade’s End پیچیده‌تر است، اما این بازی های فوق‌العاده‌ بازیگران است که آن را قادر می‌سازد درخشان تر باشد. کامبربچ به خاطر بازی اش در این سریال نامزد جایزه امی شد در حالی که ربکا هال (بازیگر نقش همسر لاقید کریسی) نامزد جایزه بفتا شد.

این دو بازیگر نقش اصلی به طرز شگفت انگیزی دیدگاه‌های اخلاقی متناقض شخصیت‌هایشان را به مخاطب منتقل می‌کنند که آن‌ها را به یک اندازه دوست‌داشتنی و نفرت‌انگیز می‌سازد.

۲- When We Go to War (2015)

داستان سریال When We Go to War حول خانواده کارآفرین اسمیت در اوکلند، نیوزیلند است و نشان می‌دهد که زندگی اعضای آن قبل (و در طول جنگ) چگونه بوده است. طرح داستان بر اساس یک سری نامه بنیان نهاده شده است، بنابراین هر قسمت عمدتاً بر اساس ارتباط نوشتاری بین یک شخصیت با شخصیت دیگر است.

بسیاری از رویدادهای سریال در اسکندریه رخ می دهد و دلیل خوبی برای آن وجود دارد. در طول جنگ جهانی اول، متفقین امیدوار بودند که این منطقه را نابود کنند زیرا یک مرکز راه آهن استراتژیک برای امپراتوری عثمانی بود. طرح سریال بهترین چیز در مورد آن نیست … بلکه نقطه قوت این سریال شخصیت های آن هستند.

چه یک پرستار فمینیست پیشرو باشد که به همان اندازه که از انجام کالبد شکافی لذت می‌برد از رابطه جنسی نیز لذت می‌برد، یا یک عضو خانواده شناخته شده که ترجیح می‌دهد وقت خود را به دود کردن تریاک بگذراند تا اینکه برای رفتن جنگ پیشقدم شود، بنابران در این سریال شخصیت های جذاب کم نیستند.

همچنین سریال When We Go to War به بررسی بسیاری از مسائل اجتماعی که در موازات جنگ جریان دارند نیز می پردازد. به عنوان مثال، اعضای چندین قبیله نیوزیلندی با پیوستن به ارتش مخالفت می کردند زیرا می ترسیدند پس از رفتن به میدان نبرد، زمین هایشان به سرقت برود. در همین راستا، یک داستان فرعی حقوقی برای تکمیل داستان های جنگ و عاشقانه این سریال نیز وجود دارد.

۱-The Passing Bells (2014)

The Passing Bells داستان های موازی از هر دو طرف شکاف جنگ جهانی اول را روایت می کند. یکی از شخصیت های اصلی یک شخصیت آلمانی، مایکل (جک لودن) و دیگری بریتانیایی، تامی (پاتریک گیبسون) است.

هر دو مرد در آغاز جنگ به ارتش ملحق می شوند و با چالش های مختلف ناشی از شغل و زندگی شخصی خود مواجه هستند. در برهه ای از داستان، داستان‌های آن‌ها به هم گره می‌خورد، جایی که مایکل اکنون اسیر جنگی است و تامی یکی از سربازانی است که از اسیران محافظت می‌کند.

طرفداران ژانر جنگی که به دنبال یک درام جنگی مناسب برای تماشا در کنار خانواده هستند، باید به The Passing Bells راضی باشند. سناریو این سریال توسط تونی جردن نوشته شده است (نویسنده ای که بیشتر برای سریال The Eastenders شناخته شده است).

علیرغم عدم وجود خونریزی و کشتار، این سریال هرگز سریال کسل کننده ای نیست. لحظات قدرتمند زیادی در سریال وجود دارد، مانند زمانی که تامی، که قبلاً از کشیدن نقاشی پرندگان در خانه لذت می برد، در داخل گل و لای خندق های جنگ جهانی اول یک نقاشی دیگر می کشد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • جزئیاتی تازه درباره جدایی زوج عاشق برنامه ماه عسل
  • جزئیاتی تازه درباره جدایی زوج عاشق برنامه ماه عسل | «به خودم گفتم حالا نوبت توئه که از خودت بگذری...»
  • جزئیاتی از آخرین وضعیت بیماری رضا رویگری
  • جزئیاتی از آخرین وضعیت بیماری رضا رویگری | منتطرم میرباقری برای سریال جدیدش صدایم کند
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • ۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End
  • سریال طنز «بدل» جایگزین «هفت سر اژدها» می‌شود
  • عرضه ۶ عنوان کتاب جدید درباره حاج قاسم سلیمانی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
  • جزئیاتی تازه درباره آخرین عاشقانه زنده‌یاد حسام محمودی
  • تذکرکاظم صدیقی به دولت درباره برخورد با مردم!